حامل نور ...
الله گم شده ام میان هجوم خیالات سیاه
از میان شلوغی و پس زدن افکار با مشقت سرک کشیدم و
از پشت دیوار شیشه ای چشمانم نگاهی به بیرون انداختم
ناگاه نوری چشمانم را به سوی خود کشاند
شش گوشه است؟!
خواب است یا بیداری نمیدانم؟!
ذکر لبم نامی است که با جبروتش بند بند دلم گسسته میشود
بلندای نامش عرش را بارانی میکند
همانند چشمانم که خود اسمانی شده بود، بارانی بر فراز دلم
السلام علیک یا "حسین" علیه السلام
کجا ایستاده ام ؟!
زیر قبه اش....
میدانم که برای تنها دعای دلم واسطه میشوی تا حق اجابتم کند
دستانم را میبینی زیر قبه ات؟!
برای "دعای فرج" بلند شده است.....
"اللهم عجل لولیک الفرج"
نور نوشت : التماس دعا برای فرج....
نوشته شده در پنج شنبه 91/9/23ساعت
8:37 عصر توسط فاطمه کریمی نظرات ( ) |
Design By : Pichak |